جدول جو
جدول جو

معنی دود برشدن - جستجوی لغت در جدول جو

دود برشدن
(تَ گَ دَ)
دود برخاستن. (یادداشت مؤلف). دود برآمدن. دود بررفتن.
- دود برشدن از (ز) کشت و زرع، سخت خشکیدن محصول:
به ایران و بابل ز کشت و درود
به چرخ زحل برشدی تیره دود.
فردوسی.
- دود به سر برشدن، سخت آزرده و پریشان و غمگین گشتن. (از یادداشت مؤلف) :
گاه چون عود بر آتش دل سنگم می سوخت
گاه چون مجمره ام دود به سر برمی شد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ بِ اَ سَ کَ دَ)
تعقر. (المصادر زوزنی). تعمق. (تاج المصادر بیهقی). تنوش. (دهار). فروشدن. به عمق و ژرفا شدن. (یادداشت مؤلف) :تعمق، دور درشدن در چیزی. (المصادر زوزنی). تبحر. تبقر، دور شدن در علم. (المصادر زوزنی). توغل، دور درشدن در گرها یا در زمین دشمن. (المصادر زوزنی). شطاره، به بدی دور درشدن. (یادداشت مؤلف). تبحر، دور درشدن در علم. (تاج المصادر بیهقی). تنطیع، دور درشدن در سخن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). تقعیب، دور درشدن در سخن. (تاج المصادر بیهقی). امعان، دورشدن اسب در دویدن. توغل، دور درشدن در زمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ)
دود برخاستن. بلند شدن دود. در آتش افروختن. (یادداشت مؤلف). ادخان. تدخین. دخون. دخن. دود برآمدن از آتش. (منتهی الارب).
- دود از چیزی برآمدن، سوختن آن چیز. (یادداشت مؤلف) :
سعدی ز سوز سینه هر دم چنان بنالد
کز سوز نالۀ او دود از قلم برآید.
سعدی.
- دود از خام برنیامدن، سوز و گدازاز آن ظاهر نشدن:
ترا سماع نباشد که سوز عشق نبود
گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود.
سعدی.
- دود از دودمان برآمدن، پریشان و نابود گشتن خانواده:
هر آن دودمان کآن نه زین کشور است
برآید همی دوداز آن دودمان.
فرخی.
- دود از نهاد برآمدن، کنایه از مغموم و پریشان و حسرت زده و حیران شدن:
تا سبزه خط از لب جانان برآمده
دود از نهاد چشمۀ حیوان برآمده.
صائب.
- دود برآمدن و یا برخاستن و بلند شدن از جایی، سخت خشک و بی آب بودن آن جای. (یادداشت مؤلف) :
پشیمانی آنگه نداردش سود
که برخیزد از جای آباد دود.
فردوسی.
- ، پایمال و نابود شدن و از میان رفتن:
ز تازیدن گور و گرد سوار
برآمد همی دود از آن مرغزار.
فردوسی.
- ، کنایه از آه کشیدن و سخت متأثر شدن است:
تنش را بدان نامداران نمود
تو گفتی که از چرخ برخاست دود.
فردوسی.
- دود به سر یا به دماغ یااز سر یا کله یا مغز یا دماغ کسی برآمدن، کنایه است از سخت مستأصل و پریشان و خشمگین شدن وی. سخت در اطلاع بر غیر منتظری غمگین شدن. (یادداشت مؤلف). کنایه است از مغموم شدن. (ناظم الاطباء). کنایه ازمحنت کشیدن است. (از آنندراج) :
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی.
سعدی.
هر لحظه به سر برآیدم دود
فریاد و جزع نمی کند سود.
سعدی.
چنانم شود سینه از درد و داغ
که دودم برآید به سقف دماغ.
نزاری قهستانی.
- ، کنایه است از هلاک گشتن. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج).
، آتش روشن شدن. (یادداشت مؤلف) ، طعام پختن که نشانۀ آن آتش افروختن و دود بلند شدن است. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
که برناید از هیچ ویرانه دود.
نظامی (از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
(تِ تُ پِ کَ دَ)
کنایه از شادی کردن است. (از برهان) (از آنندراج) (فرهنگ جهانگیری). جنبانیدن شانه از شعف و خوشحالی. (ناظم الاطباء) ، ظاهراً کنایه از مغرور شدن و خویشتن را گم کردن باشد. (از آنندراج). مغرور بودن. (ناظم الاطباء) :
بی سران را سر و گردن مفراز
برمزن دوش که ما را چه غم است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
بهره بردن فایده بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود برآمدن
تصویر دود برآمدن
در آتش افروختن، بلند شدن دود، دود برخاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
Smoke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Profit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
fumer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
réaliser un profit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
winst maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
roken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
이익을 얻다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
लाभ प्राप्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
merokok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
mendapatkan keuntungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
fumar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
धूम्रपान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
להרוויח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
obtener beneficio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
获利
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
guadagnare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
fumare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
fumar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
lucrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
吸烟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
osiągać zysk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
palić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
отримувати прибуток
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
курити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Gewinn machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
rauchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
получать прибыль
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
курить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دود کردن
تصویر دود کردن
לעשן
دیکشنری فارسی به عبری